سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنها جائی که شعار «فرزند کمتر،زندگی بهتر» وجود ندارد اسرائیل است

اگر از صهیونیست‌ها سؤال شود که آیا این دایره وسیع خدمات «صندوق جمعیّت» و «سازمان ملل متّحد» که بر 147 کشور جهان احاطه دارد و برنامه‌ می‌دهد و از هرگونه مساعی جمیله کوتاهی نمی‌ورزد، شامل کشور اسرائیل هم می‌شود یا خیر؟! بدین معنی که آیا برنامه کنترل جمعیّت و تنظیم خانواده و هزاران پیامدهای دوستانه از اعمال رایگان عقیم ساختن و جلوگیری از تشکیل فرزند را درباره اسرائیلیان هم اجرا می‌نمایید؟! مسلّماً آنها در پاسخ می‌گویند: ما در این کشور، نه اینکه برنامه تنظیم و کنترل نداریم، بلکه امپریالیسم بین‌المللی و صهیونیسم جهانی، مساعی جمیله خود را در ازدیاد و رشد و تکثیر این حزب و دولت به کار بسته است. چه از ناحیه تولّد فرزندان و چه از ناحیه مهاجرت!

امّا از جهت اهمّیت ازدواج و کثرت اولاد: چنان که در کتاب «فراماسونری و یهود» ذکر کرده است، درباره تأهّل می‌گوید: یکی از مراسم پر اهمّیت از نظر دین یهود، ازدواج است. احکام گوناگونی درباره ازدواج در «تلمود» ذکر شده و آداب و رسوم خاصّی برای آن قائل گشته‌اند. تأهّل برای ازدیاد نسل و قوم بنی‌اسرائیل مهم‌ترین عامل شناخته شده و اجابت آن بر هر یهودی واجب است. چنان که در «تورات» بدین صورت بیان گردیده است: با زاد و ولد، روی زمین را بپوشانید.

ازدواج نکردن و نیز با وجود استطاعت مالی و جسمی، بچّه‌دار نشدن، در مرام یهود، گناه شمرده می‌شود. تنها جایی از جهان که کنترل زاد و ولد و شعارهای «فرزند کمتر، زندگی بهتر» تحقّق نمی‌یابد و نخواهد یافت، اسرائیل است.

اساساً پذیرفته شده که هر عائله بایستی حدّاقل چهار بچّه داشته باشد. میزان حقّ اولاد پرداختی به کارمندان زیاد است و بچّه زیاد موجب کاهش انواع و اقسام مالیات‌ها می‌شود. حتّی کارمندان بازنشسته‌ای که دارای فرزند بیشتری هستند، حقوق بازنشستگی بیشتری می‌گیرند.

بنا بر عقاید مذهبی، ازدواج باعث تسلسل نسل بنی‌اسرائیل و مانع محو آنها می‌شود.قبل از مراسم نکاح، دختر و پسری که برای ازدواج با هم نامزد شده‌اند، به ملاقات خاخامی که مسئولیّت جاری نمودن عقد آنها را به عهده گرفته است، می‌روند. قبل از هر چیز خاخام، اساس دین یهود و اهمّیت زندگی زناشویی را در اجتماع یهودی، به آنان یادآور می‌گردد و از آنها برای حفظ آداب و اصول دینی و اجرای کلّیه وظایف محوّله قول می‌گیرد.در مورد ازدواج، مسئولیّت خاخام‌ها نامحدود است. خاخام به تشخیص خودش، قادر است ازدواج‌های نامناسب و ناهماهنگ را به هم بزند و از انجام آن جلوگیری کند.خاخام، پس از استماع سخنان شهود و آشنایان و پس از اطمینان از صحّت گفته‌های آنان، صیغه عقد را جاری نموده، به زوج‌ها تبریک گفته، دعای مناسب را می‌خواند.

 روشن است که صهیونیست‌ها با چه برنامه دقیق و عمیقی روز به روز، چه از ناحیه زاد و ولد و چه از ناحیه مهاجرت اتباع یهودی به کشور اسرائیل غاصب، افراد خودشان را هجرت می‌دهند تا جای سکنه آواره و بیرون ریخته شدگان از مسلمانان را که فعلاً بر روی کوه‌ها چادر زده و میلیون‌ها نفر بدین ترتیب بی‌خانه و آواره زندگی می‌کنند، پر نمایند و به جای آنها سکنا گزینند.


این درباره دولت اسرائیل و امّا مسلمانان که غالب این 147 کشور مورد برنامه کنترل قرار گرفته‌اند (و اسرائیل با آنها در جهت مرام و عداوت در نقطه مقابل قرار گرفته است و پیوسته از دشمنی با آنها آرام نمی‌نشیند) باید مقطوع النّسل و عقیم گردند و این برنامه در جمیع کشورهای اسلامی به خصوص «اردن» که هم مرز با این دولت غاصب است جاری شود؛ یعنی اردن دیگر فرزندی نیاورد، «سوریه» و «شام» و سایر زمین‌های اطراف فلسطین همگی باید عقیم گردند، تا برسد به سرزمین «تونس» به طوری که مورد تعریف و تمجید هیئت‌های بین المللی قرار گیرد.

با توجّه به آنچه ذکر شد جای این پرسش است که چرا و با چه هدفی در جهان سوم، مخصوصاً کشورهای اسلامی و بالأخص کشور ایران اسلامی کنترل جمعیّت و عقیم سازی آنان صورت می‌گیرد؟

بر گرفته از رساله نکاحیه تالیف حضرت علامه آیة الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی قدس سره

 


+ نوشته شـــده در شنبه 91 آذر 25ساعــت ساعت 11:4 صبح تــوسط مرتضی صادقی | نظر
نمک خدا را خورده ای ؟

زمانی که مرحوم ملا محمد تقی مجلسی به شهرت نرسیده بود، یکی از ارادتمندان او به نزدش شکایت آورد که از آزار همسایه به تنگ آمده ام. شب ها دوستان نااهل خود را جمع می کند و تا صبح به شراب‌خواری و لهو و لعب مشغولند و آسایش ما را از بین برده اند. ایشان فرمودند: امشب آنها را میهمان کن و من هم می آیم، شاید خدای تعالی او را هدایت کند.» او همسایه اش را که رئیس اشرار بود، به همراه دوستانش دعوت کرد و ملا محمد تقی مجلسی هم زودتر به منزل او رفت و در گوشه ای نشست.

وقتی رئیس اوباش و دوستانش وارد شدند و چشمشان به آن عالم دینی افتاد، ناراحت شدند؛ زیرا با وجود او، عیش آنها به هم می خورد، ولی در هر صورت نشستند. رئیس آنها به ملامحمد تقی گفت: چه شد که تو هم به جرگه ما وارد شدی؟ در پاسخ گفت: فعلاً که چنین پیش آمده است. او سپس برای آنکه ملا محمدتقی را از مجلس بیرون کند و آزاد شوند، سر سخن را بازکرد و گفت: راهی که شما در پیش گرفته اید بهتر است یا شیوه ای که ما داریم؟ پاسخ داد: ‌باید آثار و خواص کار خود را بیان کنیم تا معلوم گردد کدام بهتر است.

رئیس اوباش گفت: این حرف منصفانه است و ادامه داد: یکی از اوصاف ما این است که اگر نمک کسی را خوردیم، نمکدان نمی‌شکنیم. ملا محمدتقی فرمود: این طور نیست و قبول ندارم که شما این گونه باشید.
او پاسخ داد: انکار شما بی‌مورد است؛ زیرا این از امور مسلّم ما جوانمردان است. ملا محمد تقی فرمود: اگر چنین است می پرسم آیا شما هرگز نمک خدا را خورده ای؟ او سر به زیر انداخت و پس از اندکی، از مجلس برخاست و رفت و همراهان او هم رفتند. صاحب منزل گفت : بدتر شد، قهر کردند و رفتند.

ملامحمد تقی فرمود: تا ببینیم چه می شود! صبح روز بعد رئیس اوباش به در منزل ملا محمد تقی آمد و با شرمساری تمام عرض کرد: سخن دیشب شما سخت در دل من اثر کرد و خواب را از چشمم ربود.

چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را 

 که کس آهوی وحشی را از این خوش تر نمی گیرد


+ نوشته شـــده در دوشنبه 91 آذر 13ساعــت ساعت 3:56 عصر تــوسط مرتضی صادقی | نظر
شرمنده ایم زینب جان !

زینب جان!

شـرمـنده ایم که بـهای حسـینی شدن مـا «بی حسین» شدن تو بود، و شـرمنده تر آنکه تو بی حسـین شـدی و ما حسـینی نشدیم.

 

 

 


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 91 آذر 1ساعــت ساعت 11:46 صبح تــوسط مرتضی صادقی | نظر