پيام

حامي
90/11/23

+ بالاخره سفره دلش را باز کرد و گفت؛ وجدانم ناراحت است. احساس گناه و پشيماني مرا عذاب مي دهد.او در حالي که چشمانش غرق در اشک بود گفت؛ از شما چه پنهان، من بارها براي خانم هاي زياد ايجاد مزاحمت کرده ام و حتي از همين طريق با سوار کردن آنها به خودرو، با چند نفرشان ارتباط نامشرع داشته ام. امروز هم از خياباني عبور مي کردم که ديدم دو خودرو براي دختر خانمي ايجاد مزاحمت کرده اند.

*سحربانو* 90/11/23

من هم پشت سر آنها توقف کردم تا بلکه بتوانم او را سوار کنم. اما پس از چند ثانيه وقتي دقيق نگاه کردم متوجه شدم دختر که در کنار خيابان ايستاده، خواهر خودم است. از اينکه با چشم هاي خودم مي ديدم راننده خودروي پرايد ناموسم را دعوت مي کند تا سوار خودرو شود کنترلم را از دست دادم و ناگهان به طرف او حمله ور شدم.

جوان پس از چند ثانيه مکث، اشک هايش را پاک و گفت؛ هر وقت براي خانمي ايجاد مزاحمت مي کردم دوست داشتم او را بدون دردسر سوار کنم. اما امروز خواهر خودم را در دام نيات شيطاني ام قرار گرفت. حالا مي فهم احترام به ناموس ديگران يعني احترام به ناموس خودمان. آدم بايد غيرت داشته باشد و مردانه زندگي کند.

حتما بايد به ناموسشون بي احترامي بشه که به ناموس بقيه احترام بذارن؟!وا مصيبتا!!

منم ميخواستم حرف شيدا رو بگم که خوشبختانه ايشون زود ترکفتن:)

بازم خوبه .ميدوني بعضي ميدونند كه به ناموسشون تجاوز ميشه و بي خيالند

بازا بي غيرتي بد جوري داغ است!! قديما اگر خانمي با کودک يبود سرشان را پايين ميانداختند اما امروزه ظاهرا فرقي نميکند! يک روز که هجوم اقايان به واگن خانم ها را شاهد بودم انهم بي هيچ ملاحظه ي محرم ونامحرمي از کوره در رفتم و گفت واي بحالتان که معلوم نيست کجا يک نفر حرمت زن ودختر شما را بشکند! ... فقط يکي دونفر سر پايين انداختند بقيه با وقاحت يا خنديدند يا جواب!! دادند! از همه يبرادران مومن پيامرسان

عذر ميخوام!