لبخند بر لب، چفیه بر دوش، شاخه گل بر دست و ویلچر در زیر پای، تصویری بود که از جانباز بهنام حاجیهاشمی در قاب نگاهم نقش بست و به سراغش رفتم.حاجیهاشمی پزشک عمومی است. موقع مجروحیت در 26/2/1360 سال آخر دبیرستان بوده و تحصیلاتش را از روی ویلچر دنبال کرده است. آقای دکتر که اینک با یکی از نهادهای نظامی همکاری میکند، گفتههایش را با جملهای آغاز کرد که حرف دل اغلب بچههای جنگ است. «حقیقت را بگویید». حقیقت زندگی یک جانباز یا اصلاً یک معلول، فقط چند روز هفته دفاع مقدس نیست. متأسفانه بعضی وقتها فکر میکنم ما برای بعضی از مسئولان حکم یک اتومبیل را پیدا کردهایم که در برخی از اوقات مانند ماشین عروس تزئین میشویم تا مردم مثلاً در روز جانباز یا هفته دفاع مقدس دیداری با ما داشته باشند. اصطلاح «ماشین عروس» را آقای دکتر در پاسخ به سؤال ما در خصوص توجه مسئولان به جانبازان گفت تا جمعی از بازدیدکنندگانی که دورش حلقه زده بودیم را به خنده وادارد. لبخندی که نمونه تلخ آن را خودش نیز بر لب داشت و با چنین حالتی حرفهایش را در مورد مشکلات جانبازان ادامه داد: صحبت از زخمهای بستر، کمردرد، کج شدن مهرههای ستون فقرات یا تشنج و این چیزها تنها بخشی از عوارض ناشی از مجروحیت نخاعی جانبازان است. از پیش در این مورد صحبتهای بسیاری شده و به نظر من باید از مشکلاتی که باعث عدم حضور مؤثر جانبازان یا معلولین در سطح جامعه میشود صحبت کنیم. از پیادهروها گرفته تا اماکن آموزشی، محیطهای کاری حتی پارکها، وسایل نقلیه و خلاصه هرچیزی که فکرتان به آن برسد، تمهیدات لازم برای حضور یک معلول صورت نگرفته و به همین خاطر است که با وجود شعارهای بسیاری که در خصوص حضور معلولین در اماکن عمومی داده میشود، ما برای چنین حضوری بسیار در مضیقه هستیم.صحبت از مشکلات جانبازان چیزی نبود که بتوان در یک دیدار چند دقیقهای همه آن را بیان کرد. این نکته مورد تأکید خود حاجیهاشمی هم بود و بعد از آنکه تجربیاتش را در خصوص مشکلات جانبازان در اختیارمان گذاشت و ما هم شاخه گل و جعبه شیرینیمان را برگ سبزی تحفه درویش کردیم، نوبت به سؤالی رسید که هرچند بارها تکرار شده است، اما صداقت گفتار امثال حاجیهاشمیها لطف خاصی به پاسخشان میبخشد که شنیدن چندبارهاش نیز لطف خاصی دارد.میپرسیم اگر به قبل از مجروحیت برگردید باز هم این راه را ادامه میدهید؟ میگوید: صددرصد! این قضیه چیزی نیست که معادلات سیاسی یا نارضایتی از وضع معیشتی یا عدم رسیدگی فلان مسئول بتواند تغییری در آن بدهد. موضوع کاملاً روشن است. دشمن به ما حمله کرد و ما هم براساس اعتقاداتمان برای حفظ کشور و نظاممان با آن به مقابله برخاستیم. من بچه آبادانم و در عملیات مقدماتی شکست حصر آبادان مجروح شدم. از آب و خاک و اعتقاداتم دفاع کردم و هیچ وقت هم از این کارم پشیمان نیستم.
منبع: روزنامه جوان
برچسب ها: شهدا و ایثارگران، اجتماعی