سفارش تبلیغ
صبا ویژن
داستان آهنگر

سید محمد اشرف علوی می‏نویسد: « در سفری به مصر، آهنگری را دیدم که با دست خود آهن گداخته را از کوره آهنگری بیرون می‏آورد و روی سندان می‏گذاشت و حرارت آهن به دست وی اثر نمی‏کرد. با خود گفتم این شخص، مردی صالح است که آتش به دست او کارگر نیست. ازاین‏رو، نزد آن مرد رفتم، سلام کردم و گفتم:«تو را به آن خدایی که این کرامت را به تو لطف کرده است، در حق من دعایی کن.» مرد آهنگر که سخن مرا شنید، گفت: «ای برادر! من آن‏گونه نیستم که تو گمان کرده‏ای.»گفتم: «ای برادر! این کاری که تو می‏کنی، جز از مردمان صالح سر نمی‏زند.»

گفت: « گوش کن تا داستان عجیبی را دراین‏باره برای تو شرح دهم. روزی در همین دکان نشسته بودم که ناگاه زنی بسیار زیبا که تا آن روز کسی را به زیبایی او ندیده بودم، نزد من آمد و گفت: « برادر! چیزی داری که در راه خدا به من بدهی؟» من که شیفته رخسارش شده بودم، گفتم: «اگر حاضر باشی با من به خانه‏ام بیایی و خواسته مرا اجابت کنی، هرچه بخواهی به تو خواهم داد.» زن با ناراحتی گفت: «به خدا سوگند، من زنی نیستم که تن به این کارها بدهم.» گفتم: «پس برخیز و از پیش من برو.» زن برخاست و رفت تا اینکه از چشم ناپدید شد.

 پس از چندی دوباره نزد من آمد و گفت: «نیاز و تنگ‏دستی، مرا به تن دادن به خواسته تو وادار کرد.» من برخاستم و دکان را بستم و وی را به خانه بردم. چون به خانه رسیدیم، گفت: «ای مرد! من کودکانی خردسال دارم که آنها را گرسنه در خانه گذاشته‏ام و بدینجا آمده‏ام. اگر چیزی به من بدهی تا برای آنها ببرم و دوباره نزد تو باز گردم، به من محبت کرده‏ای.» من از او پیمان گرفتم که باز گردد. سپس چند درهم به وی دادم. آن زن بیرون رفت و پس از ساعتی بازگشت.

من برخاستم و در خانه را بستم و بر آن قفل زدم. زن گفت: «چرا چنین می‏کنی؟» گفتم: «از ترس مردم.» زن گفت: «پس چرا از خدای مردم نمی‏ترسی؟» گفتم: «خداوند، آمرزنده و مهربان است.»  این سخن را گفتم و به طرف او رفتم.دیدم که وی چون شاخه بیدی می‏لرزد و سیلاب اشک بر رخسارش روان است. به او گفتم: «از چه وحشت داری و چرا این‏گونه می‏لرزی؟ » زن گفت: «از ترس خدای عزوجل.» سپس ادامه داد: «ای مرد! اگر به خاطر خدا از من دست برداری و رهایم کنی، ضمانت می‏کنم که خداوند تو را در دنیا و آخرت به آتش نسوزاند.» من که وی را با آن حال دیدم و سخنانش را شنیدم، برخاستم و هرچه داشتم به او دادم و گفتم: «ای زن! این اموال را بردار و به دنبال کار خود برو که من تو را به خاطر خداوند متعال رها کردم.» زن برخاست و رفت.

اندکی بعد به خواب رفتم و در خواب بانوی محترمی که تاجی از یاقوت بر سر داشت، نزد من آمد و گفت: «ای مرد! خدا از جانب ما جزای خیرت دهد.» پرسیدم: شما کیستید؟ فرمود: من مادر همان زنی هستم که نزد تو آمد و تو به خاطر خدا از او گذشتی. خدا در دنیا و آخرت تو را به آتش نسوزاند.» پرسیدم: «آن زن از کدام خاندان بود؟» فرمود: «از ذریه و نسل رسول خدا (صلّی ‏الله علیه و آله و سلّم).» من که این سخن را شنیدم، خدای تعالی را شکر کردم که مرا موفق داشت و از گناه حفظم کرد و به یاد این آیه افتادم که خداوند می‏فرماید:  «إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» خدا می‏خواهد هر پلیدی را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را از هر عیبی پاک و منزه گرداند.» (احزاب: 33) سپس از خواب بیدار شدم و از آن روز تاکنون آتش دنیا مرا نمی‏سوزاند و امیدوارم آتش آخرت نیز مرا نسوزاند».1

 پی نوشت :
1. نک: فضائل‏السادات، صص 240 و 241.

برگرفته از : کتاب «گناه گریزی» / سیدحسین اسحاقی / نشر دفتر عقل


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 90 بهمن 12ساعــت ساعت 11:20 صبح تــوسط مرتضی صادقی | نظر
مخالفت دشمن با انتخابات پرشور و سراسری

اگر نتوانستند انتخابات را متهم کنند، خواهند گفت در انتخابات تقلب شده، خواهند گفت انتخابات تبعیض‏آمیز است، خواهند گفت چرا فلانی رد صلاحیت شد، چرا فلانی نیامد، چرا فلانی آمد. در هر صورت این حرف‏ها را می‏زنند. اگر ما به جای سالی یک‏بار، هفته‏ ای یک انتخابات هم داشته باشیم، باز این حرف‏ها را خواهند زد. آنجایی هم که رد صلاحیت نیست، باز همین حرف‏ها را می‏گویند. در انتخابات دور دوم شوراها مطلقا رد صلاحیت نبود. همان آدم‏هایی که واقعا به نظام عقیده ای ندارند، آمدند در انتخابات شرکت کردند و به ‏خاطر بی‏اعتنایی مردم، رای هم نیاوردند،اما بازهم حرف می‏زنند! به‏هرحال این‏ها انتخابات را زیر سؤال می‏برند. دشمن با یک انتخابات موفق، سراسری و پرشور مخالف است.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاه‏های استان کرمان‏ (نوزدهم اردیبهشت 1384)


+ نوشته شـــده در سه شنبه 90 بهمن 11ساعــت ساعت 10:27 عصر تــوسط مرتضی صادقی | نظر
ترکش های نگاه

آیا آمار مصدومین «ترکش نگاه» را دارید؟
آیا ضایعات «تیرهای مسموم نگاه» را می‌شناسید؟
آیا می‌دانید چه تعداد، مبتلایان به ویروس هوس در بستر نگاه آرمیده‌اند؟
خواهران ما باید در «سنگر حجاب» موضع بگیرند و برادران ما باید با «واکسن تقوا» خود را واکسینه کنند، وگرنه عوارض «نگاه» و «بدحجابی» دامن دو طرف را می‌گیرد.


+ نوشته شـــده در سه شنبه 90 بهمن 11ساعــت ساعت 12:17 عصر تــوسط مرتضی صادقی | نظر
پرورش گلهای حیا

اگر از عفونت مرداب رنج می‌برید، اگر از خارستان محیط ناراحتید، اگر از بی‌فروغی دل‌‌‌ها و کوچه‌ها و خیابان‌ها در هراسید،در بوستان زندگی گلی بکارید و به جای دشنام به تاریکی، چراغی روشن کنید و به جای نفرین به مرداب و خارستان، گلستان معطر بسازید.
شما که باغبان حیا و عفافید، چند گل زیبا پرورش داده‌اید؟
هر دختر با ایمان و با‌حجاب و پاک و نجیب که تربیت کنید، گامی برای خشکاندن مرداب برداشته‌اید و ظلمت را شکسته‌اید.


+ نوشته شـــده در دوشنبه 90 بهمن 10ساعــت ساعت 9:11 عصر تــوسط مرتضی صادقی | نظر
ساعت خواب مسوولان آموزش و پرورش و حفظ کرامت شهروندی

در حالی که خانواده های دارای دانش آموز از ساعت 6 صبح فرزندان خود را برای رفتن به مدرسه آماده می کنند و در گوش به زنگ آخرین اخبار، به نظر می رسد مشکلاتی که برای این خانواده ها به دلیل دیر تعیین تکلیف شدن وضعیت مدارس پیش می آید برای مسوولان آموزش و پرورش اساسا اهمیتی ندارد. لحن اطلاعیه های دیر هنگام آموزش و پرورش به جای اینکه همراه با پوزش باشد، آمرانه و تا حدودی توهین آمیز است و این در حالی است که خانواده ها فرزندان خود را با استرس ناشی از بی خبری در شرایط نا مناسب جوی راهی مدارس می کنند.

از همه بدتر این تغییرات تدریجی در این اطلاعیه ها است. اگر مسوولان محترم تا به این حد به وضعیت شهر تهران که به معضل ترافیک خصوصا در ساعات صبحگاهی گرفتار است مسلط هستند پس باید در همان ساعات اولیه با یک اطلاعیه تکلیف مردم را روشن کنند تا آنهایی که لازم است زود تر به محل کار و تحصیل خود برسند سریع تر اقدام کنند نه اینکه شهروندان به عنوان بدهکاران دستگاههای اجرایی محسوب شده و با عشوه های اطلاع رسانی این دستگاه ها مواجه شوند.

شاید اگر جناب وزیر محترم آموزش و پرورش، خودش یا خانواده محترمشان در این بلاتکلیفی و ترافیک سنگین و آزار دهند مانده بودند و در نهایت با افتضاح اطلاع رسانی وزارتخانه عریض و طویل شان روبرو می شدند و در آخر هم لحن حق به جانب اطلاعیه ها را می شنیدند فکری جدی برای برخورد با این بی نظمی تقریبا بی سابقه در اطلاع رسانی می کردند تا بیش از این کرامت شهروندی مورد توهین برخی مسوولان که احتمالا دیر از خواب خوش بر می خیزند قرار نگیرد.


+ نوشته شـــده در شنبه 90 بهمن 1ساعــت ساعت 1:35 عصر تــوسط مرتضی صادقی | نظر بدهید